غزل

انکار تو و وسوسه ی تکراری

مانند تگرگ روی گل میباری

چون دست به دست خواب و رویا شده ای

عادت به بنای خرق عادت داری.

امید به فردا و به لمس نفست

تکرار تنفس از سر ناچاری

تو نبض حیات مرده را میگیری

ننگ ضربان خفته در بیداری

مخلوق کدام از چه خدایی هستی؟

زاییده ی آفت کدام افکاری؟

تا کفر به روسیاهی انگور است....

از لذت آب ساده هم بیزاری.

برای فیلم وایت از کشیلوفسکی

 هم کره ای اهل اروپای شرقی مقیم پاریس.

                                                من این روزا بد جور دلم برات میسوزه

اگه تو از اونــا داشتی که دیگه نمی گفتن :آقای قاضی جنسش خــرابه استقامت نداره.

آویزونه اصلا،معتادم هست. بــــــــــــــــــه الکل. ....... من جدا میشم(از میان گفته های زن).

اما اگه داشتیش  می شد جنست رو درست کرد،یه وام میگرفتی با یه ماشین قسطی با شرایط عالی، کار پیدا میکردی با حقوق مکفی در محیطی امن و دلپذیر،ترک هم که میکردی بدون بازگشت.بقیه شم یه جا کیپ کن برا وقتی که میخوای خونه بخری.

دلم میسوزه   چرا اونجا نیازمندیهای  هـ م ش هـ ر ی   ندارید؟

 

مثل ترانه

خودت بشی،میشی یه روزی کسی

جدای از دردای دلواپسی

آشتی کنون بگیر.ببین.معجزست

هرچی دلت بخواد بهش میرسی

 

پیدا میشه جایی که پول نمی خوان

قاعده و اصل و اصول نمی خوان

دل میبرن مرام پشت پا نیست

بار نمیذارن کت و کول نمی خوان

 

شخص خدا نشونی داد یه وقتی

سر بزنش پای پیاده   . وقتی.

یادت نره روزی برو که هستی

مثل خودش ساده ی ساده وقتی.

در حال ساخت

**یک بار هوا برای ماهی ها**

قالب مستند.

تهیه کننده،کارگردان،تصویربردار زیر آب: فرزاد خلیفه

پشتیبانی تولید: مصوران - محمود غفاری – منصور دیباج

مشاور برنامه : ناصر رحیمی

سفری به اعماق آب ها و پیرامون آن:

از دوستان عزیزی که تجربه غواصی در تمام شاخه های آن نظامی ، اقتصادی یا تفریحی را داشته اند با در میان گذاشتن آرشیو خاطرات عکس ها یا تصاویر ویدئویی ، درخواست همکاری می نمایم.

لطفا در F_khalife135@yahoo.com  جهت تماس ، پیغام بگذارید.

 

غزل 8

میل گفتگو دارم، صبح روز آینده

نه. بگو مگو دارم،صبح روز آینده.

مثل رعد خواهم بود، در تماس ابری مان

قصدِ های و هو دارم،صبح روز آینده

تا بفهمد از حرفم،سر به پا پر از زخمم

تیغ در گلو دارم، صبح روز آینده

گرچه سخت و مغرورم،عزم محکمی هم در...

حفظ آبرو دارم، صبح روز آینده

یک اشاره. یک جمله ،یک نگاه کوچک بر...

شرح آرزو دارم، صبح روز آینده.

 

پیش از آنکه بگویم خدا حافظ ...

نویسنده و کارگردان : محمود غفاری

تدوین : شبنم حسینی

تصویر بردار : جهانبخش ایمانی

مدیر تولید : فرزاد خلیفه

تهیه کننده : مهدی شهیدی

بازیگران : الهام کردا - گیلدا حمیدی - مهران رجبی - کیانوش گرامی

غزل 7

 

حس تا میان خاک و خدا لنگ می زند

هر بچه ای به پای دلم سنگ می زند

شیطان دوباره در هیجانی همیشگی

خود را برای سادگی ام رنگ می زند

یک آفتاب نثار کمی خانه می کند

قلبش برای یک قفس تنگ، می زند

حتی عجیب تر که مرا خواب می کند

یک پرسه در حوالی نیرنگ می زند

دیگر مرا توان تب شاعرانه نیست

تا زندگی برای شما لنگ میزند 

 

غزل6

 

از اول دیدار بنا بر گله داری

کافی ست عزیز دل من، حوصله داری؟

دیروز سلامم خوش و امروز پر از عیب؟

انگار تو با فکر خودت مساله داری

پاییز دلم بود،پر و بال کشیدی

طاووس چرا خاصیت چلچله داری؟

با اینکه قرار آمدن و ماندنمان بود

خیر است. سخن از سفر و قافله داری

عشق آتش یک لحظه جانکاه و صمیمی ست

تا فهم همین جمله کمی فاصله داری.

دنیایی ست ها...



جزیره کیش. در میان رنگ و نور غواصی می کردم.کاش می شد لذتش را با تصویر و کلام ، به شما هم می چشاندم.

 

غزل 1

شب خارجی- و- پنجره ای از نگاه من

صدها صدای بوق عروسی- و – آه من

صفر و نه و یک و دو پنج و یک الو…

سنگر گرفته بود صدا در پناه من

جانم . الو…الو مگه لالی مزاحمی؟

خط می زنی به حال خوش گاه  گاه من!

تق. از نگاه بسته ی من پشت پنجره

با بغض بادبادکی و پا به ماه من

من از نگاه تیله ایت چهارخانه ای

تو در قفس میان دل راه راه من

شب خارجی و رفتن من در سکوت محض

فید تو در ترانه ی قدری سیاه من.

 

غزل2

یک مرمی جسور به چنگال پوکه بند

اهداف ما کدام سوی این رقص سکه اند

این عاشقانه ترین هضم کودکی است

باشد که با زبان نظامی چریده-چند

نفع کدام حیله به اندازه تو بود

حرف مرا که از گزارش آن شب نمی خرند

درها کلید بود که با شیشه می روی

مد هم شده که از قفس بسته می پرند؟

تا بوی گند من نزده کیسه را ببند

یک شب مرا هم از سر این کوچه می برند.

 

شعر3

سالیست که گاه

نیمه شب

لیوانی خالی از تو را

سر می کشم.

دیشب

لیوانی خالی از من را

کنار تخت خوابت گذاشتم

بچش.ببین خوشمزه است؟

(ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما)؟

 

غزل 4

بر روی دست کوله ای از ناسپاسی ماند

حتی کمی هم از گله های اساسی ماند

در ارتباط سرد تو با اشک چشم من

نقش نگاه یخ زده ی التماسی ماند

تا اطلاع ثانوی از عشق خالی ام

از ارتباط تازه در این دل هراسی ماند

با رفتنت دلم نگران تنت نشد

انسان ترین نمود تو در جالباسی ماند.

غزل 5

 اینجا برای رشد من و تو حقیر نیست؟

باغی کهن - و- درختی که پیر نیست

زندان قلب تو به نظر دنج و راحت است

شاید برای اینکه در آنجا اسیر نیست

این خاک یخ گرفته و پشت در خدا

 فرقی نمی کند به خدا ، یک مسیر نیست

حالا به موریانه می سپرم ، لذت تنت

در شان زوزه های وحشی این گرگ سیر نیست

اما گران شدند به خونها، دروغها.

دیگر قسم به قیمت نان و پنیر نیست.

شعر 2

بیانیه ها را .

بیا به هیچ سمت حاشیه نرویم .

در خیابانهایی که قارچ مولانا قل می خورد میان پیاز و پول و باباطاهر سوسول و نیما های فضول.

همه شنگول. همه منگول.

سیم یا روده ؟

جنبانه ی جماعت نمی جنبد دیگر

درد سه تار و گیتار نیست

بابا کرم مرده